رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

یکی یه دونه چراغه خونه

مامانی دلش گرفته !!!

سلام پسرم سلام به روی ماه کوچولوت که دل مامانی واسه دیدنش داره پرپر میزنه سلام به چشمای فکر کنم سیاهت که مامانی ارزو داره زود تر بوسشون کنه . عزیز دلم مامانی این روزا خیلی حساس شده زود دلش میشکنه زودم میزنه زیر گریه من که تا چند وقت پیش روم نمیشد کسی اشکمو ببینه راحت هر جا که باشم و هر کس که باشه میزنم زیر گریه . میدونی که مامان توی شهر خودش نیست و از مامان باباش دوره و همش به فکرشونه و دلش خیلی خیلی واسشون تنگ میشه مامان سعیده میخاست امروز بیاد پیشمون اما بازم کار پیش اومد و نتونست . اون طفلکیم کارش زیاده منم اینو میدونم اما بازم دلم میشکنه و مثل نی نی کوچولوها بهونه میگیرم . تو واسم دعا کن مرد کوچولوم که مامان به دعای تو با دستای کوچولوت ...
26 بهمن 1390

سری سوم وسایل آقا رادین

مامان :سلام پسرم . امروز دوباره رفتیم خرید نمیدونی مامان بابا چه ذوقی دارن بخدا دیگه رومون نمیشه بریم تو مغازه ها یه کالسکه و یه کریر مارک گراکو که هم کریره هم صندلیه ماشین واست خریدیم. الهی دورت بگردم میوه ی وجودم مبارکت باشه نفس مامانی .  بابایی:سلام فرزند ارشدم . سلام پسر گلم .ماشینت مبارک عزیزم .کی میای سوارش شی دیگه؟ میتونین عکسای مرسدس آقا رادین رو در ادامه مطلب ببینین   ...
26 بهمن 1390

سری اول وسایل آقا رادین

مامانی: آخ جون آخ جون شیکر مامانی مبارکت باشه ایشالا .بالاخره به ارزوم رسیدم با بابایی رفتیم از بی بی کیش واست خرید کردیم الهی دورت بگردم خیلی خوشحالم که داریم سیسمونیتو جمع میکنم و خودمونو واسه قدمای کوچیکت آماده میکنیم   پدر: پسر گلم لباسات مبارک .ایشالا لباسای دامادیت . میتونین عکسای آقا رادین گل رو در ادامه مطلب ببینین ...
24 بهمن 1390

سری دوم وسایل آقا رادین

امروز دوباره با بابایی و مامان بزرگ رفتیم خرید اول رفتیم بی بی شاپ توی نوبهار که به نظر من چیز جالبی نداشت خلاصه یه راست رفتیم تو شهر و اول واست یه مینی واشر خریدیم بعدم رفتیم بی بی کیش . مرد کوچولوم قول بده خوب تغذیه کنی و خوب بزرگ شی که مامانی کلی ارزو واست داره . عاشقتم . بوس بوس عکسای سری دوم لباسای آقا رادین رو هم میتونین در ادامه مطلب ببینین ...
24 بهمن 1390
1